چاپ شده در چکیده مقالات همایش تحقیقات علوم پزشکی کشور، 12/2/84 ، تهران
باسمه تعالی
نظريّه هاي انسان در فرهنگ اسلامي
انسان در منابع اصيل اسلامي ( قرآن و حديث )
زهرا خلفي
عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد دزفول
چكيده
يكي از موضوعهاي مهم در قرآن بحث « انسان » اين عالم كبير است. با توجّهي كه قرآن به انسان دارد، يكي از سوره هاي قرآن كريم ، سورة الدّهر (انسان) ناميده شده است و واژة انسان شصت و پنج بار تكرار شده كه در شصت و سه آيه بيان شده است. خداوند سبحان در اين آيات ، آفرينش انسان و سرنوشت و وضع او را در اين جهان و آن جهان بيان كرده و تعهّدات و تكاليف او را به ميان آورده است. قرآن تك بعدي به انسان نمي نگرد. همة ابعاد انسان را در نظر مي گيرد. انسان را به صورت يك مجموعه كامل در نظر مورد بررسي قرار مي دهد.
قرآن هم چگونگي پيدايش انسان را مطرح مي سازد و هم فلسفه خلقت انسان را ، هم ابعاد وجودي انسان را مطرح مي سازد و هم طبيعت و نهاد آدمي را مشخّص مي كند. هم نيازهاي انسان را مطرح مي كند و هم چگونگي ارضاي اين نيازها را .
در قرآن كريم هم سخن از هدف رشد انسان به ميان آمده است و هم وسايل و روش هاي رشد او مشخّص شده است. هم لزوم رابطة انسان با خود تأكيد شده است و هم لزوم رابطة انسان با ديگران ، بدون آنكه رابطة انسان با خدا نيز به فراموشي سپرده شود. از آيات قرآن هم مي توان به رابطة انسان با جامعه پي برد و هم به نقش انسان در تاريخ . قرآن هم از رابطة شيطان با انسان سخن به ميان آورده است و هم به روش جلوگيري و راه مبارزه با وسوسه هاي شيطاني اشاره كرده است.
قرآن انسان را خليفة خدا و پرتوي از صفات الهي و موجودي دو بعدي مي داند كه هم زمينه هاي مثبت و هم زمينه هاي منفي در او وجود دارد. ارزش و مقام انسان تا جاييست كه فرشتگان مقرّب حق قادر به تشخيص آن نبوده اند.
هدف خلقت انسان پرستش و عبوديّت است كه اطاعت حق او را به كمال مي رساند. انسان توانايي درك اسرار آفرينش را دارد و ارزش او به حدّي است كه فرشتگان بر او سجده مي كنند. قرآن علّت سقوط و انحراف انسان را تكبّر و خودبيني و برتري جويي مي داند كه وسوسه هاي شيطان مي تواند انسانِ منحرف از صراط مستقيم حق را به ورطة نابودي بيفكند.
در قرآن انسان مي تواند توبه كند و با خلوص نيّت و پاكي باطن و مبارزه با نفس امّاره خود را به اخلاق الهي آراسته نموده، به كمال حقيقي دست يابد.
انسان در منابع اصيل اسلامي ( قرآن و احاديث )
انسان ، اين عالم اكبر ، موجودي كه خداوند از ميان تمامي موجودات آسماني و زميني با چشم عنايت به او مي نگرد و نسبت به او كرامت نموده ، او را خليفة خود قرار مي دهد. « وُ اِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمُلائِكَهِ اِنّي جاعِلٌ فِي اْلاَرضِ خَليفَهٌ …»
اين انساني كه « ابتدايش نطفه اي ناچيز و انتهايش لاشه اي گنديده است . »چرا و چگونه مي بايد سزاوار كرامت و توجّه گردد ؟ چرا از ميان آن همه فرشتگان مقرّب كه آني از تسبيح حق غافل نمي شوند ، انسان ظلوم و جَهول، كَفّار ، ضعيف ، كَنود (كافر نعمت و ناسپاس ) ، قَتور (بسيار بخيل ) ، هَلوع (سخت حريص و بي صبر ) و جدال كننده با سخن حق ايد اين مكرمت را احراز نمايد؟ انساني كه عجول و طغيان گر و مَخذول و دچار وسوسة نفس است . انساني كه خداوند پس از بيان مراحل خلقتش از اينكه چنين آفريده اي را پديد آورده است خود را بهترين آفرينندگان مي خواند و مي فرمايد : آنگاه نطفه را به صورت خون بسته و سپس خون بسته را به صورت گوشت پاره درآورديم و سپس گوشت پاره را استخوان دار كرديم و آنگاه بر استخوانها پرده اي گوشت پوشانديم ، آنگاه آن را به صورت آفرينشي ديگر پديد آورديم ، بزرگا خداوندا كه بهترين آفرينندگان است. «…فَتَبارَكَ اللهُ اَحْسَنُ الخالِقينَ .»
خداوند پس از آفرينش انسان به سبب عنايتي كه به او دارد او را به حال خود رها نكرد. و مي فرمايد : اَفَحَسَبْتُمْ اِنّما خَلَقْنا كُمْ عَبَثاً ….آيا خيال مي كنيد كه شما را بيهوده آفريده ايم.
حضرت علي (ع) در خطبة ( الاشباع ) در اين مورد مي فرمايد : پس از آنكه حق تعالي زمين را پهن كرد و امر خود را به آفرينش انسان جاري ساخت آدم (ع) را برگزيد و او را افضل و برتر از ساير مخلوقاتش گردانيد و او را نخستين مخلوق خويش قرار داد و در بهشت ساكن نمود . و روزيش را در آنجا فراوان كرد ، و در آنچه او را از خوردنش نهي نمود ، سفارش فرمود ، و به او آموخت كه اقدام در اين كار معصيت و نافرماني است، براي مقام و منزلت او خطرناك و زيان آور است …. پس از توبه و بازگشت حضرت آدم ، خداوند او را به زمين فرود آورد تا با نسل او زمين خود را آباد گرداند و براي بندگانش او را حجّت و راهنما قرار دهد و بعد از آنكه قبض روحش كرد مردم را در باب ربوبيّت و معرفت و شناسايي خود كه حجّت و دليل بر آن استوار مي نمايد ، رها نكرد و به حال خود وانگذاشت ، بلكه به سبب حجّت ها و دليل هايي كه به زبان برگزيدگان از پيغمبرانش فرستاد و همة آنان يكي بعد از ديگري آوردندة پيغامهاي او بودند ، از ايشان پيمان گرفت تا اينكه بوسيلة پيغمبر ما محمّد (ص) حجّتش را تمام كرده و جاي عذري باقي نگذاشت و بيم دادن او به پايان رسيد .
در نگرگاه اسلامي ، انسان موجودي ممتاز است كه مسؤوليّت رهبري كاروان حركت خود و تعيين سرنوشت خويش را بر طبق برنامه اي كه خداوند فرا رويش نهاده است بر دوش مي كشد. او موجودي مكلّف است. بنده اي است براي خدا ، و به همان اندازه كه تكاليف خود- يعني وظايف شرعي – را بهتر و درست تر انجام دهد و در بندگي خدا بيشتر فرو رود ، در برابر خود و طبيعت و موجودات پيرامونش آزادي بيشتري دارد .
در اين نگرگاه حقوق انسان براي او به وظايفي مقدّس بدل مي شود كه حق ندارد و به عنوان بنده اي كه خليفة خداوند است دربارة آنها سستي و كوتاهي مي ورزد . اين حقوق ملك او نيست ، بلكه از آنِ خداوند سبحان و او يگانه مالك آن است و در اين ميان از انسان خواسته شده است در اين وظيفه آن گونه كه خداوند اراده فرموده عمل كند ، براي نمونه ، حفاظت انسان از زندگي خود و فراهم آوردن آنچه موجبات بقاي انسان و تحوّل و پيشرفت در زندگي اوست ، حقّي براي انسان نيست كه بتواند مثلاً با كارهايي چون خودكشي ، ولنگاري ، تحميل گرسنگي به خويش ، انتقام جويي و يا به سپردن خود به جهل و ناداني در آن كوتاهي ورزد . سرباز زدن از بندگي ديگران ، مقاومت در برابر طاغوت ها و مبارزه براي آزادي ، عدالت ، پيشرفت و سعادت بشر نيز به مصاديقي از حقوق بلكه وظايفي ديني هستند كه انجام آنها موجب پاداش الهي و واگذاشتن آنها موجب كيفر است. بدين سان در نگرش اسلامي، حقوق انسان از نوعي تقدّس برخوردار مي شود كه تا زماني كه يگانه سرچشمة آن خداوند است ، هيچ حزب يا پارلمان و يا حكمراني
نمي تواند آن را به بازي گيرد و چيزي از آن را الغا و يا دستخوش تغيير كند.
اسلام تنها بدان بسنده نكرده است كه حق انسان را براي زندگي، آزادي و سلامت شخصّيت به رسميّت بشناسد، بلكه بر پاية اصل خلافت و كرامت انسان و با اتّكا به اين كه انسان خليفة خداوند و در داوري به حق در ميان مردم جانشين اوست، پاسداري از اين آزادي و كرامت را وظيفه اي مقدّس براي فرد و جامعه دانسته است. هر كسي در ميان مردم به فرمانبري خداوند و حكم كردن به عدالت برخيزد همو خليفة خداوند است. اين انسان موجودي است كه خداوند او را در آسمان به اين گرامي داشته كه نامش در بارگاه جلال و ملأ اعلي ياد شود و آنگاه فرشتگان خود را نيز به سجدة او واداشته است. نبابراين هيج جاي شگفت ندارد كه او را در زمين نيز بدان بهره اي كه از خرد و اراده و نطق داده به آن نيروها كه در عالم هستي به تسخير او در آورده و سرانجام به آن پيامدهاي هدايت و كتاب هاي آسماني كه بر او نازل كرده است گرامي بدارد.
طبراني روايت كرده است كه پيامبر (ص) فرمود : « در روز قيامت نزد خداوند هيچ چيز عزيزتر از آدميزاد نيست ». گفتند : اي پيامبر خدا، و نه حتي فرشتگان ؟ فرمود : « و نه حتي فرشتگان. فرشتگان به سان خورشيد و ماه ] بدانچه مي كنند [ ناگزيرند».
يكي از نتايج كرامت انسان حفظ حيات او از تجاوز ، خواه از سوي خود و خواه از سوي ديگران، است . در سورة اسراء آية 33 مي فرمايد : « انساني را كه خداوند ريختن خونش را حرام گردانيده است مكشيد مگر به حق » و در سورة نساء آية 29 مي فرمايد : « و همديگر را مكشيد كه خداوند بر شما مهربان است ». حرمت نهادن به انسان از نگرگاه اسلام ، به حفاظت از وي در برابر پديدارهايي چون گرسنگي و بيماري و آوارگي كه هستي او را تهديد مي كند و همچنين در برابر هر چه از قبيل بدگماني و تجسّس و غيبت و ديگر انواع ستم كه او را در معرض اهانت، تمسخر و يا بردگي براي ديگران قرار مي دهد امكان پذير شده است. انسان به عنوان يك انسان و صرف نظر از مليّت ، رنگ پوست و يا اعتقاد و يا ديگر اعتبارات اجتماعي از كرامتي ويژه برخوردار است و اين كرامت با زنده و مردة او همراه است. به ديگر سخن ،ذات انسان شايستة بزرگداشت و تكريم است، خواه زنده باشد و خواه مرده در اين حديث آمده است كه « جنازه اي را از كنار پيامبر (ص) عبور دادند و آن حضرت ايستاد . گفتند : اين جنازة يك يهودي است فرمود : « مگر انساني نبوده است ؟ » تجاوز به انسان مرده. همانند تجاوز به انسان زنده است.
دكتر علي شريعتي در مورد انسان در اسلام مي نويسد : خداوند همة آفرينش را صدا مي كند ، همة پديده هاي طبيعي از جماد و نبات و حيوان را صدا مي كند كه من امانتي دارم و به همة شما، زمين و آسمان و كوهها و درياها و حيوانات ، عرضه مي كنم ، و همه از گرفتن آن ابا مي كنند ، اما انسان مي پذيرد. بنابراين معلوم مي شود كه انسان فضيلت ديگري هم دارد و آن اينست كه امانتي را كه خداوند بر همة هستي عرضه كرد و قبول نكردند ، فقط انسان برداشت . يعني كه انسان در روي زمين و در اين عالم ، هم نمايندة خدا است و هم امانت دار او (به تصريح قرآن ) . حال اين امانت چيست ؟ هر كسي چيزي مي گويد. مولوي مي گويد كه اين امانت ارادة انسانست ، اختيار و عقيدة من هم همين است .
حضرت علي (ع) در مورد انسان مي فرمايد : « قَدْرُ الرَّجُلِ علي قَدْرِ همَّتِهِ » ارزش هر انساني به مقدار همّت او است، يعني قيمت شخصيّت افراد بشر را بايد در مقدار اعتماد به نفس و درجة علوّ آنان جستجو كرد، اين فضيلت رواني در هر انساني بيشتر باشد ارزش انساني او قطعاً بيشتر خواهد بود. و نيز مي فرمايد : شرف و فضيلت آدم به همّت هاي بلند و ارادة نيرومند است نه به استخوان هاي پوسيده و اجساد متلاشي شدة در گذشتگان.
پيامبر اكرم (ص) نيز مي فرمايد : مردم ، از آدم تا امروز همانند دانه هاي شانه با يكديگر يكسانند ، عرب را بر عجم فضيلتي نيست و سرخ رويان بر سياهان برتري و تفوّقي ندارند، تنها پرهيزكاران پاكدل و درستكار ، گروه ممتاز جامعه هستند.
امام جواد (ع) از جدّش علي (ع) حديث كرده كه فرموده است : معيار ارزش هر انساني آن چيزي است كه وي را نيكو مي كند و به او حُسن و جمال اجتماعي مي بخشد .
همان گونه كه از سخنان بزرگان دين اسلام برآيد ، رسيدن انسان به كمال و شناخت ارزش انساني و افزودن ذخاير معنوي مي تواند انسان را به اوج اعلاي انسانيّت برساند ، زيرا خداوند بشر را با بهترين و كامل ترين صفات ظاهري و باطني آفريده و شناخت ارزش ها از ضد ارزش ها درهاي سعادت حقيقي را به روي او مي گشايد و اگر از برنامة فطرت خويش تخلّف ورزد به اسفل السّافلين سقوط خواهد كرد.
با توجّهي كه قرآن به انسان دارد، يكي از سوره هاي قرآن كريم سورة انسان (الدهر) ناميده شده است و به طور كلي واژة انسان شصت و پنج بار تكرار شده كه در شصت و سه آيه بيان شده است. خداوند سبحان در اين آيات، آفرينش انسان و سرنوشت و وضع او را در اين جهان و آن جهان بيان كرده ، تعهّدات و تكاليف او را به ميان آورده و در حالي كه او را مكلّف ساخته، نسبت به او عنايت داشته و از بارهايش كاسته است. يعني در حقيقت انسان را ما بين جبر و اختيار قرارداده و ضعف و ناتواني او را به او گوشزد كرده است.
تأمّل و دقّت در آيات ياد شده ما را به اين حقيقت رهنمون مي كند كه انسان از ديدگاه قرآن داراي دو نوع كرامت است : كرامت ذاتي ، و كرامت اكتسابي .
كرامت ذاتي
مقصود از كرامت ذاتي آن است كه خداوند انسان را به گونه اي آفريده است كه در مقايسه با برخي موجودات ديگر ، از لحاظ ساختمان وجودي از امكانات و مزاياي بيشتري برخوردار است و يا تنظيم و ساختار امكاناتش به شكل بهتر صورت پذيرفته و در هر حال از دارايي و غناي بيشتري برخوردار است. اين نوع كرامت ، در واقع ، حاكي از عنايت ويژه خداوند به نوع انسان است و همة انسانها از آن برخوردارند. از اين رو هيچكس نمي تواند و نبايد به خاطر برخورداري از آنها بر موجودي ديگر فخر فروشد و آن را ملاك ارزشمندي و تكامل انساني خود بداند يا به خاطر آن، مورد ستايش قرار گيرد و بلكه بايد خداوند را بر آفرينش چنين موجودي با چنين امكاناتي ستود، آن گونه كه خود فرمود : « فتبارك اللهُ اَحْسَنُ الخالقينَ » زيرا اين كرامت ربطي به اختيار انسان ندارد و انسان چه بخواهد چه نخواهد از اين كرامت برخوردار است. آياتي كه ذكر گرديد كه انسان بر بسياري از مخلوقات- نه همة آنها - برتري دارد، عدم برتري ذاتي انسان بر برخي از موجودات را يادآور مي شود.
كرامت اكتسابي
مقصود از كرامت اكتسابي ، دستيابي به كمال هايي است كه انسان در پرتو ايمان و اعمال صالح اختياري خود به دست مي آورد. اين نوع كرامت برخاسته از تلاش و ايثار انسان بود . و معيار ارزش هاي انساني و ملاك تقرّب در پيشگاه خداوند است. با اين كرامت است كه مي توان انساني را بر انسان ديگر واقعاً برتر دانست . همة انسانها استعداد رسيدن به اين كمال و كرامت را دارند ولي برخي به آن دست مي يابند و برخي فاقد آن مي مانند پس در اين كرامت ، نه همة انسانها برتر از ديگر موجوداتند و نه همة آنها يا فروتر يا مساوي با ديگر موجودات هستند. از اين رو آياتي كه به كرامت اكتسابي انسان پرداخته اند دو دسته اند :
برخي آيات به نفي كرامت اكتسابي از برخي انسانها ناظر است مانند آية پنج سورة تين كه مي فرمايد : « آنان همانند چار پايان بلكه گمراهترند ، آنان همان بي خبران و غافلان اند .» و يا آية 179 سورة اعراف كه مي فرمايد « به راستي بدترين جنبدگان در پيشگاه خدا كران و گنگانند كه عقل خويش را به كار نمي گيرند. » و اما برخي آيات اثبات كنندة كرامت اكتسابي براي بعضي انسانهاست ، مانند آية سيزده سورة حجرات كه مي فرمايد «براستي كه گرامي ترين شما در پيشگاه خدا با تقواترين شماست.»
بايد توجه داشت كه كرامت اكتسابي انسان ، امري اعتباري و قراردادي نيست، بلكه انسان حقيقتاّ تكامل مي يابد و يا سقوط مي كند . از اين رو علاوه بر آن كه مي توان انسانها را از جهت برخورداري از كرامت اكتسابي و عدم آن با يكديگر سنجيد ، و يكي را فراتر و ديگري را فروتر دانست ، مي توان انسانها را با حيوانات و ديگر موجودات نيز سنجيد و بعضي را فراتر از فرشتگان يا فروتر از جمادات و حيوانات دانست.
به همين دليل در آية يكصد و هفتاد و نهم از سورة اعراف، انسانهاي فاقد كرامت اكتسابي همانند چارپايان بلكه گمراهتر دانسته شدند ، و در آية بيست و دوم از سورة انفال « بدترين جنبنده » ناميده شدند و در قيامت چنين انسانهايي آرزو مي كند كه اي كاش خاك مي بودند : «ويقولُ الكافِرُ يا لَيْتَني كُنتُ تُراباً » و كافر ] در قيامت [ گويد اي كاش خاك مي بودم !
انسان شناسي قرآن به گونه اي است كه انسان را پاره پاره نمي كند ، انسان را محدود نمي سازد تك بعدي به انسان نمي نگرد. همة ابعاد انسان را در نظر مي گيرد. انسان را به صورت يك كلّ واحد مطرح مي سازد، انسان را به صورت يك مجموعة كامل در نظر مي گيرد. از همين جا است كه تمام مسايلي كه در بحث از انسان شناسي مطرح است، قرآن كريم مطرح مي سازد.
بنابراين قرآن انسان را خليفة خدا و پرتوي از صفات الهي و موجودي دو بعدي
مي داند كه هم زمينه هاي مثبت و هم زمينه هاي منفي در او وجود دارد. ارزش و مقام انسان تا جاييست كه فرشتگان مقرّب حق قادر به تشخيص آن نبوده اند. هدف خلقت انسان پرستش و عبوديّت است كه اطاعت حق او را به كمال مي رساند. انسان توانايي درك اسرار آفرينش را دارد و ارزش او به حدّي است كه فرشتگان بر او سجده مي كنند. علّت سقوط و انحراف انسان خود بيني و برتري جويي اوست كه وسوسه هاي شيطاني مي تواند انسان را به ورطة نابودي بيفكند.
انسان با توجه و خلوص نيّت و جلاي باطن مي تواند زنگارها و اميال نفساني را از آينة دل زدوده، خود را به اخلاق الهي آراسته نمايد و به كمال حقيقي دست يابد.
منابع و مآخذ
1ـ فيض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه ، چاپ دوم ، مجلّد 1-6، 1365
2ـ ابوالفضل ميبدي ، رشيد الدّين ، نواخوان بزم صاحبدلان ، گزيدة كشف الاسرار و عُدّه الابرار، گزينش و گزارش از دكتر رضا انزابي نژاد ، چاپ سوم ، 1375
3ـ احاديث مثنوي ، جمع و تدوين : بديع الزّمان فروزان فر ، چاپ سوم ، انتشارات امير كبير ، 1361
4ـ العجم المفهرس ، نهج البلاغه ، محمّد كاظم محمّدي ، محمّد دشتي ، چاپ نهضت ، چاپ چهارم،آذر ماه 1374
5ـ قصص قرآن مجيد ، بر گرفته از تفسير ابوبكر عتيق نيشابوري (سورآبادي) ، تهران ، 1347
6ـ يوسفي، غلامحسين، بوستان سعدي، شركت سهامي انتشارات خوارزمي، چاپ دوم 1363ه.ش تهران
7ـ رازي ، نجم الدّين ، گزيدة مرصاد العباد ، به انتخاب و با مقدّمة دكتر محمّد امين رياحي ، انتشارات علمي ، 1373
8ـ لاهيجي ، شيخ محمّد ، مفاتيح الاعجاز في شرح گلشن راز ، چاپ پنجم ، انتشارات سعدي، 1371
9ـ دكتر مشايخي فريدني ، محمّد حسين ، نظرات سياسي در نهج البلاغه ، (شرح موضوعي نهج البلاغه)، چاپ دانشگاه آزاد اسلامي ، چاپ اول ،1378
10ـ غنوشي ، راشد ، آزادي هاي عمومي در حكومت اسلامي . مترجم حسين صابري ، تهران شركت انتشارات علمي و فرهنگي ، چاپ اول . 1381
11ـ مير باقري ، سيّد محسن ، سيماي انسان مختار در قرآن كريم ، نشر رايزن ، 1378
12ـ دكتر شرعتي ، علي ، انسان و اسلام ، شركت سهامي انتشار
13ـ فريد ، مرتضي ، الحديث، روايات تربيتي ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، چاپ پنجم ، 1366
14ـ سجادي ، سيد ضياءالدّين ، بنياد قرآن ، 1360
15ـ رجبي ، محمود ، انسان شناسي ، سلسله دروس انديشه هاي بنيادين اسلامي (2) ، انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (قدّس سرّه ) ، چاپ سوم ، 1378
16ـ دكتر نصري ، عبدالله ، مباني انسان شناسي در قرآن ، مؤسّسة فرهنگي دانش و انديشة معاصر ، چاپ اول ، تابستان 1379
In the name of God
The human theories in the Islamic culture
Human in the Islamic real resources
Zahra Khalafi
A member of the scientific council of Islamic open university–Dezful unit
In Qur'an , one of important matters is " human" dispute , the great learned .For the notice of Qur'an has been called the sura "Human " and the word of human has been repeated sixty and five times that has been stated in sixty and three verses.
In these verses , Impeccable God has stated the creation of human and his destiny and state in this world and that world and pointed to his commitments and assignments.
Qur'an doesn't look at human in the form of two- dimensional. It takes into consideration all the dimentions of human .It ispect human in the form of a perfect set.
Qur'an propounds both the estate of the appearance of human and philosophy of the creation of human .It propounds both the existential dimensions of human and human nature. It states both the human needs and the estate of the satisfaction of these needs.
In Qur'an is stated both the goal of the development of human and is determined the development facilities and ways. It is asserted both the necessity of the relation of human to self and the necessity of the relation of human to others, without forgetting the relation of human to God.
From the verses of Qur'an can be detected both the relation of human to society and the role of human in history. Qur'an has pointed to both the relation of the devil to human and the way of exclusion and the way of the fight against the devil temptations.
Qur'an knows human the caliph of God and a ray of the divine qualities and a two – dimensional animate that has both positive background and negative background. The worth and place of human is inasmuch as the favored angels of the Lord couldn't discern it.
The goal of the creation of human is worship and slavery that the obedience of the Lord is consummated him. Human can understand the creation mysteries and his worth is insomuch as the angels prostrate for him. Qur'an announces arrogance, self – absorption and contest, the cause of human anticlimax and deviation that the devil temptations can cast the aberrant human from the right straight way to the gulf of eradication.
In Qur'an , human can recant and decorate himself with the divine moral by good faith and purity of inwardness and the fight against concupiscence, and find real attainment.
The key words: two – dimensional human, the caliph of God- the assignments of human, the divine moral – the fight against concupiscence.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
مقالات ،
انسان در منابع اصيل اسلامي ( قرآن و حديث )،
،
:: برچسبها:
سید حسن حجازی,
زهراخلفی,
انسان در منابع اصیل اسلامی,